نماز در سيره پيشوايان

محمد محمدى اشتهاردى
ترديدى نيست كه بعد از اصول دين، اولين و بزرگ‏ترين دستور الهى كه ستون دين، معراج مومن، نورچشم پيامبر(ص)، سازنده‏ترين اعمال و جلوه شكوه دين كه بيانگر اوج بندگى انسان در پيشگاه خدا است نماز است. نماز آن چنان مهم است كه در قرآن 46 بار با تعبيرات مختلف از اقامه آن سخن به ميان آمده است.
آرى نمازى كه با قيام آميخته باشد به گفته مفسران كه منظور از اقامه، آن است كه نماز بايد سازنده و بالنده باشد، تنها به اوراد و اذكار اكتفا نشود، بلكه آن را به گونه اى برپا داريد كه آثار آن در همه زواياى زندگى شما آشكار گردد موجب پاك سازى و به سازى روح و روان و محيط جامعه در ابعاد گوناگون و در عرصه‏هاى مختلف مى‏گردد.
مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله خامنه اى (مدظله) در اين باره مى نويسد: «به نظر مى رسد كه اقامه نماز، چيزى فراتر از گزاردن نماز است، يعنى فقط همين نيست كه كسى خود به عمل نماز قيام كند، بلكه اين نيز هست كه در جهت و سمتى كه نماز بدان فرا مى‏خواند به راه افتد و ديگران رانيز به راه اندازد. گويا برپا داشتن نماز آن است كه با كوشش بايستد. جو و فضاى زندگى خود و ديگران را جوى نمازگزارانه، يعنى جوى خداجويانه و خداپرستانه بسازد و همه را در خط و جهت نماز به راه افكند». [1]
از اهميت نماز همين بس كه حضرت رضا(ع) فرمود: «إول ما يحاسب العبد عليه، الصلاه، فان صحت له الصلاه صحت له ما سواها، و ان ردت ردت ما سواها؛ نخستين چيزى كه انسان (در قيامت) با مطرح كردن آن حساب رسى مى شود نماز است، اگر صحيح بود، ساير اعمال نيز صحيح است، و اگر رد شد ساير اعمال نيز رد مى‏شود». [2]
مطابق روايت مشهور ديگرى از امام صادق(ع) آمده: «اگر نماز پذيرفته شد، ساير اعمال پذيرفته مى شود و اگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود خواهد شد». [3]
همه پيامبران و امامان و اولياى خدا، حرمت نماز را به احسن وجه حفظ مى‏كردند و آن را با كيفيت بسيار عالى اقامه مى‏نمودند و پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات، بر همه چيز او را مقدم مى داشتند. دليل اعتقادى و عملى خداشناسى و پيوند مقدس خلق با خالق مى‏دانستند. با اين اشاره، به چند نمونه از سيره پيشوايان بسنده مى‏كنيم:
جلوه‏هاى رفتارى پيشوايان در مورد نماز
1. سال نهم هجرت بود، كافران گروه گروه به مدينه مى‏آمدند و مسلمان مى‏شدند. يكى از اين گروه ها از طايفه ثقيف بود. آنها با پيامبر(ص) به مذاكره پرداختند، پيامبر(ص) به آنها فرمود: «يكى از دستورهاى اسلام نماز است، نماز بخوانيد».
آنها گفتند: در نماز، ركوع و خم شدن هست و ما خم شدن را عار و ننگ مى‏دانيم، بنابراين دستور نماز را بردار و ما را از انجام اين دستور معاف بدار.
پيامبر(ص) در پاسخ آن‏ها فرمود: «لا خير فى دين ليس فيه ركوع و لا سجود؛ دينى كه در آن ركوع و سجود نباشد، خير و بركتى در آن نيست».
به گفته بعضى از مفسران اين آيه در سرزنش آن‏ها نازل شد: «واذا قيل لهم اركعوا لا يركعون؛ و چون به آنها گويند ركوع كنيد، ركوع نكنند». [4]
پيامبر(ص) همواره از هر فرصت و فراغتى در شب و روز و نيمه‏هاى شب به نماز مى‏ايستاد و به مناجات و راز و نياز مى‏پرداخت. همسران و بعضى از اصحاب به آن حضرت مى‏گفتند: «اى رسول خدا خودت را آن همه به زحمت نينداز» در پاسخ آنها مى‏فرمود: «إلا اكن عبدا شكورا؛ آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟» [5]
روزى يكى از اصحاب به پيامبر(ص) عرض كرد: مگر نه اين است كه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است، پس چرا خود راآن همه به زحمت مى‏اندازى و نماز مى‏خوانى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «آيا بنده شاكر خدا نباشم؟... سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت، اعضاى پيكرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از كاسه درآيند و بر روى سينه‏ام بريزند هرگز نمى توانم شكر يك دهم، از يك دهم يك نعمت خدا را ادا كنم، با اين كه همه شمارش كنندگان قادر به شمارش نعمت‏هاى الهى نيستند». [6]
ام سلمه (يكى از همسران نيك رسول خدا«ص)» مى‏گويد: شبى پيامبر(ص) در حجره من بود. در بستر خواب آرميد، نيمه‏هاى شب بود كه ديدم آن حضرت در بستر نيست، هراسان شدم، برخاستم و در تاريكى شب به جست و جوى او پرداختم، او را در كنج حجره ايستاده يافتم كه دست‏هايش به سوى آسمان بلند بود و مى‏گريست و دعا مى‏كرد، از جمله مى‏گفت: «اللهم لا تكلنى الى نفسى طرفه عين ابدا؛ خدايا مرا هرگز به اندازه يك چشم به هم زدن به خودم وانگذار».
به آن حضرت عرض كردم: با اين كه خداوند، عالى‏ترين مقام را به شما داده، و گناهان گذشته و آينده شما را بخشيده، چرا آن همه خود را به رنج مى‏اندازى و چنين مى‏گويى؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود: «اى ام سلمه! هرگز خود را ايمن نمى‏دانم، خداوند يك لحظه برادرم يونس(ع) را به خودش واگذاشت، او به آن همه بلاها (مانند غرق شدن در دريا و در شكم ماهى قرار گرفتن و...) گرفتار شد». [7]
پيامبر(ص) آنقدر به نماز عشق مى ورزيد و آن را به جا مى‏آورد كه پاهايش آماس مى‏كرد و ساق پاهايش متورم مى‏شد.
اين مطلب در روايات اهل تسنن نيز آمده است. [8]
2. حضرت على(ع) بسيار به نماز اهميت مى‏داد، او مى‏فرمود: «لكل شى‏ء وجه و وجه دينكم الصلاه؛ هر چيزى داراى صورت است، صورت دين شما نماز مى‏باشد». [9]
در شإن آن حضرت در مورد نماز آمده: «كان على اذا إهاله امر فزغ قام الى الصلاه ثم تلى هذه الايه؛ واستعينوا بالصبر والصلاه؛ حضرت على(ع) هرگاه با كار سختى روبه‏رو مى‏شد، به نماز مى‏ايستاد، و اين آيه را تلاوت مى‏فرمود: «از صبر و نماز يارى بجوييد». [10] آن حضرت به اول وقت نماز به قدرى اهميت مى‏داد كه در سحر 19 رمضان سال 40 (همان سحر كه ضربت شهادت بر سرش وارد شد) پشت بام مسجد كوفه رفت و با صداى بلند اذان گفت و قبل از اذان به آسمان مى‏نگريست تا دميدن سپيده سحر را ببيند. وقتى سپيده سحر دميد، خطاب به آن فرمود: «اى سپيده سحر! آيا يك بار در زندگى على پيش آمد كه تو خود را آشكار سازى، ولى على(ع) در آن هنگام در خواب باشد؟»
نيز روايت شده است كه حضرت على(ع) هنگام فرارسيدن وقت نماز، متغير و رعشه بر اندام مى‏شد، از او مى‏پرسيدند: چه شده است؟ در پاسخ مى فرمود: «وقت نماز، وقت امانت الهى فرا رسيده است، كه خداوند آن را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرد، آنها از تحمل آن شانه خالى كردند، ولى انسان آن را با ضعفى كه دارد پذيرفت و من نمى‏دانم كه آيا آن را كه پذيرفته‏ام نيكو ادا مى‏كنم؟» [11]
آن بزرگوار به قدرى به نماز عشق مى‏ورزيد كه هر شبانه روز، هزار ركعت نماز مى‏خواند. علامه امينى مى‏نويسد: «طبق روايات بسيار، حضرت على(ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز مى‏خواند». [12] آنگاه به شبهه‏هاى معاندان در اين راستا پاسخ داده است. بنابراين نماز على(ع) با خشوع و حضور قلب كامل بود، آن گونه كه در نماز تير را از پايش خارج نمودند، در حال نماز متوجه نشد و بعد از نماز اطلاع يافت. [13]
در روايات مى‏خوانيم كه دو شتر چابك و ارزشمند را براى پيامبر(ص) به هديه آوردند، آن حضرت به اصحاب فرمود: «هر كس كه دو ركعت نماز بخواند و در اين دو ركعت به هيچ چيز از امور دنيا توجه نكند، اين دو شتر را (به عنوان جايزه) به او مى‏بخشم».
هيچ كس از حاضران پاسخ مثبت نداد، جز على(ع) كه فرمود: «من چنين نمازى مى‏خوانم». لذا پيامبر(ص) هر دو شتر را به آن حضرت عطا كرد. [14]
نماز على(ع) نمازى است كه براى طمع بهشت و يا خوف از آتش دوزخ نبود، بلكه عرض مى كرد: «الهى ما عبدتك خوفا من عقابك، و لا طمعا فى ثوابك، ولكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك؛ خدايا تو را از خوف عذاب و طمع پاداشت، عبادت نمى‏كنم، بلكه تو را شايسته و سزاوار عبادت يافته‏ام و بر اين اساس تو را عبادت مى كنم». [15]
مناجات و راز و نيازها و نمازهاى على(ع) در نيمه‏هاى شب نيز فصل ديگرى از شدت علاقه آن حضرت را به نماز نشان مى‏دهد، تا آن جا كه خود فرمود: «از آن زمانى كه از رسول خدا(ص) شنيدم كه نماز شب نور است، هرگز آن را ترك نكردم».
يكى از منافقان به نام «ابن كوا» كه در آن جا حاضر بود، پرسيد: حتى در ليله الهرير؟ (شب سخت زمستانى جنگ صفين كه صدها نفر كشته شده بودند و هزارها نفر زخمى كه از شدت درد ناله مى‏كردند و بسيار شب طاقت فرسايى بود) فرمود: حتى در ليله الهرير. [16]
عجيب اين كه در همين جنگ هنگام شدت درگيرى، على(ع) به نماز جماعت ايستاد، بعضى اعتراض كردند كه چرا اين وقت؟ فرمود: «ما براى نماز با دشمن مى‏جنگيم». [17]
3. حضرت زهرا (س) در محراب عبادتش آنقدر به نماز مى‏ايستاد كه پاهايش ورم مى‏كرد. نور آن حضرت هنگام نماز وعبادت، در ملكوت اعلى براى اهل آسمان مى‏درخشيد؛ چنان كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند. [18]
4. نماز امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و علاقه آنها به نماز نيز شبيه پدرشان حضرت على(ع) بود. علامه امينى(ره) مى‏نويسد: براساس روايات، حضرت على(ع)و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و امام سجاد(ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز مى‏خواندند. [19]
امام حسن(ع) هنگام نماز، زيباترين لباس‏هاى خود را مى‏پوشيد، شخصى از علت آن پرسيد، در پاسخ فرمود:
خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «خذوا زينتكم عند كل مسجد؛ زينت خود را هنگام رفتن به مسجد برگيريد». [20]
از اين رو دوست دارم تا زيباترين لباسم را بپوشم. [21]
آن حضرت هرگاه به سوى مسجد براى نماز حركت مى‏كرد، وقتى به در مسجد مى‏رسيد، سرش را به سوى آسمان بلند مى‏كرد و با خشوع مخصوص مى‏گفت: «الهى ضيفك ببابك...؛ خدايا مهمان تو به در خانه‏ات آمده، اى نيكوبخش، گنهكارى به محضرت راه يافته، پس به لطف و كرمت از گناهانم بگذر، اى خداى بزرگوار». [22]
5. نماز امام حسين(ع) نيز همانند نماز پدر و جدش بود، در زيارت نامه‏هاى متعدد آن حضرت كه از امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) نقل شده اين جمله آمده: «إشهد انك قد اقمت الصلاه؛ گواهى مى‏دهم كه تو نماز را برپا ساختى». [23]
آن حضرت در ماجراى كربلا، در همه جا نماز را با جماعت خواند و چهره ملكوتى نماز و شكوه آن را در همه فراز و نشيب‏ها به نمايش گذاشت. او در كربلا نزديك شب عاشورا، حتى به خاطر نماز از دشمن مهلت خواست و به برادرش عباس (ع) فرمود: «اگر مى توانى كه امروز اينان را از جنگ منصرف كنى، چنين كن، شايد امشب را در پيشگاه الهى به نماز بايستم، زيرا خدا مى داند كه من نماز براى خدا و تلاوت قرآن را دوست دارم». شب عاشورا تا صبح با فرزندان و برادران و يارانش مشغول نماز و مناجات بود: «و لهم دوى كدوى النحل بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ صداى زمزمه و ناله آنها همانند آواى بال زنبور عسل شنيده مى‏شد، بعضى در ركوع، برخى در سجده، جمعى در حال ايستاده و گروهى نشسته، عبادت مى‏كردند». همين سوز و گداز آنها چنان دشمن را تحت تإثير قرار داد كه سى و دو نفر از آنها همان شب به لشگر امام حسين(ع) پيوستند. [24]
از فاطمه (دختر امام حسين«ع)» نقل شده:حضرت زينب(س) شب عاشورا تا صبح به نماز و مناجات مشغول بود». نيز روايت شده است كه امام حسين(ع) در روز عاشورا هنگام وداع با زينب(س) به او فرمود: «خواهرم! مرا در نماز شب فراموش نكن» حضرت زينب(س) حتى در شب شام غريبان نماز شب خواند. [25]
امام حسين(ع) هنگام درگيرى شديد روز عاشورا، با ياران اندكش نماز جماعت ظهر را اقامه نمود و به ابوثمامه صيداوى كه آن حضرت را به ياد نماز انداخته بود فرمود: «خدا تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد كه نماز را ياد كردى، آرى وقت نماز فرا رسيده است». [26]
كوتاه سخن آن كه اين‏ها تربيت شده پيامبر(ص) و قرآن هستند كه وقتى اين آيه (132 طه) نازل شد: «وامر اهلك بالصلاه؛ اى پيامبر! خاندانت را به نماز فرمان بده» آن حضرت هر روز صبح (اول وقت نماز صبح) به در خانه على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين(ع) مى‏آمد و با نداى بلند خطاب به آنها مى‏فرمود: «سلامت و رحمت خدا بر شما باد» آنها جواب سلام مى‏دادند، پيامبر(ص) در اين وقت با صداى بلند مى‏فرمود: «الصلاه الصلاه يرحمكم الله؛ نماز! نماز! خدا شما را رحمت كند». آن گاه آيه تطهير (33 احزاب) را تلاوت مى‏فرمود. مطابق روايت ديگر، پيامبر(ص) نه ماه اين برنامه را اجرا كرد. [27]
در آخرين سخن در اين گفتار نظر شما را به دو ماجراى زير جلب مى‏كنيم:
الف: فاطمه (يكى از دختران حضرت «على)» نزد جابر بن عبدالله انصارى رفت، و چنين گفت: «اى همنشين رسول خدا! ما بر گردن شما حقوقى داريم، يكى از حقوق ما اين است كه هر گاه شما يكى از افراد خانواده ما را ديديد كه بر اثر عبادت و رياضت در راه خدا، خود را به خطر انداخته، نزد او برو و دل سوزى كن و تذكر بده تا او خود را از خطر حفظ نمايد، لذا اين على بن الحسين(ع) (يادگار پدرش امام حسين«ع)» است كه بر اثر نماز و عبادت بسيار، بينى اش زخم شده، پيشانيش پينه بسته و زانوها و كف دست هايش آسيب ديده، و بدنش بر اثر عبادت، نحيف و فرسوده گشته است».
جابر به خانه امام سجاد(ع) آمد و پس از كسب اجازه وارد خانه شد، او را در محراب نماز و عبادت ديد، به طورى كه عبادت بسيار، او را خسته و كوفته نموده بود. كنارش نشست و چنين عرض كرد: «اى فرزند رسول خدا! آيا نمى‏دانى كه خداوند بهشت را براى شما و دوستان شما آفريده و دوزخ را براى دشمنان شما؟ بنابراين چرا در نماز و عبادت، آنقدر خود را به رنج و زحمت مى‏اندازيد؟»
امام سجاد(ع) به او فرمود: اى همنشين رسول خدا(ص) آيا نمى‏دانى كه خداوند گناه گذشته و آينده جدم رسول خدا (ص) را آمرزيده، در عين حال آن حضرت آنقدر نماز خواند و عبادت كرد كه پاهايش ورم نمود و ساق پاهايش باد كرد و شخصى به او گفت: با آن همه مقام چرا خود را آن همه رنج و زحمت مى‏اندازى؟ در پاسخ فرمود: «آيا بنده سپاس گزار خدا نباشم؟»
جابر عرض كرد: «اى پسر رسول خدا(ص)! جان عزيزت در خطر است، با اين كه شما از خانواده اى هستيد كه بلاها به خاطرآنها برطرف مى‏گردد و آسمان به سبب آن‏ها پابرجاست».
امام سجاد(ع) فرمود: «اى جابر! من همواره راه پدرانم (پيامبر و على و...) را پيروى مى‏كنم و آنها را الگو قرار مى‏دهم تا به آنها بپيوندم». [28]
ب: آن گاه كه حضرت رضا(ع) در خراسان بود، روزى يكى از دانشمندان بزرگى كه منكر خدا بود (عمران صابى) به مجلس آن حضرت آمد و بين آن دو مذاكره و بحث شروع شد و ادامه يافت. بحث به جاى داغ و باريكى رسيده بود، در همين هنگام صداى اذان، فرا رسيدن وقت ظهر را اعلام كرد، امام هماندم براى نماز آماده شد و به مإمون عباسى گفت: «الصلاه قد حضرت؛ وقت نماز فرا رسيد.» عمران صابى با احساسات پرشور به امام عرض كرد: «اى آقاى من، قلبم رام و آماده شده، بحث خود را قطع نكن، بنشين پس از پايان بحث براى نماز برو». امام رضا(ع) (تحت تإثير احساسات عمران قرار نگرفت و نماز اول وقت را فداى آن نكرد، و) با كمال قاطعيت فرمود: «نصلى و نعود؛ نماز را برگزار مى كنيم سپس براى بحث برمى‏گرديم.» امام با همراهان برخاست و نماز خواندند، پس از نماز به همان مجلس بازگشت و به بحث ادامه داد. [29]
اين‏ها چند نمونه از هزارها نمونه در مورد اهميت نماز در سيره درخشان پيامبر(ص) و امامان(ع) بود كه به طور فشرده بيان شد، به اميد آن كه براى همه ما الهام بخش و سازنده باشد. ان شإ الله.
________________________________________
[1]. در ژرفاى نماز، ص 15.
[2]. فقه الرضا، ص 6.
[3]. بحارالانوار، چاپ دار الكتب الاسلاميه، ج 82، ص 236.
[4]. مرسلات، ص‏48، تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 419، تفسير مراغى، ج 29، ص 190.
[5]. بحارالانوار، ج 71، ص 69 و 226.
[6]. همان، ج 46، ص 57.
[7]. همان، ج 14، ص 384 تفسير على بن ابراهيم، ص 432.
[8]. بحارالانوار، ج 71، ص 186 الغدير، ج 5، ص 26.
[9]. همان، ج 82، ص 227.
[10]. تفسير الميزان، ج 1، ص 154.
[11]. بحارالانوار، ج 41، ص 17.
[12]. الغدير، ج 5، ص 25، با نقل از نه مدرك از كتب اهل تسنن.
[13]. كشف الاسرار، خواجه عبدالله انصارى، ج 1، ص 179.
[14]. بحار، ج 84، ص 249 و ج 41، ص 181.
[15]. همان، ج 41، ص 14.
[16]. همان، ص 17.
[17]. تذكره الصلاه، مهدى معزالدوله، چاپ تهران، سال 1377.
[18]. بيت الاحزان، محدث قمى، ص 41 و 42.
[19]. الغدير، ص 25.
[20]. اعراف، 31.
[21]. بحار، ج 83، ص 185.
[22]. همان، ج 43، ص 339 و 345.
[23]. كامل الزيارات، ص 326 و 228 و 235 و 245.
[24]. لهوف، سيد بن طاووس ص 154 (وقايع شب عاشورا).
[25]. زينب الكبرى، الاستاد نقدى، ص؛50 رياحين الشريعه، ج 2، ص 61 و 62.
[26]. مقتل الحسين، مقرم، ص 294.
[27]. تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 409 (به طور اقتباس).
[28]. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 148 و 149.
[29]. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص
172

تاریخ به روز رسانی:
1392/08/29
تعداد بازدید:
6914
۱۴۰۳/۹/۲۲
کانون مهدویت
کانون مهدویت
کانون عفاف و حجاب
کانون عفاف و حجاب
کانون جرعه نور
کانون جرعه نور
ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر
ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر
اطلاعیه ها
'NoData' not found in DataDic
Design by : Rasool Babaei
تعداد بازدیدکنندگان امروز 25
تعداد بازدیدکنندگان دیروز 15
تعداد کل بازدیدکنندگان تا امروز 372594
تعداد کاربران بر خط 281
تعداد کاربران لاگین بر خط 0
Powered by DorsaPortal